آروغ زدن ممنوع / قصه هاي شهر هرت / قصه چهلم


آروغ زدن ممنوع! 

قصه هاي شهر هرت / قصه چهلم

16 Mojasame[WwW.KamYab.IR] ساخت شگفت انگیز ترین مجسمه های شنی دنیا
در گذشته های دور حاکمی بیگانه به نام هردمبيل بر شهر هرت مسلط شد. او بد خواه و در عین حال زیرک بود. او وزیری داشت از خودش بسی بد خواه تر و زیرک تر. به او امر کرد که راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آن که بفهمند و اعتراضی بکنند. وزیر تفکری کرد و طوماری نوشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و روستا ها بخوانند.

قوانین جدید اعتقاد به دین قدیم و سواد آموزی را غیر قانونی اعلام کرد و مالیات ها را به سه برابر افزایش داد. شب زفاف عروس از آن حاکم اعلي حضرت هردمبيل بود و ارزش جان و شخصيت مردمان به اندازه چهارپایان کشور همسایه که موطن اصلی حاکم بود، اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت طبق این قوانین ،آروغ زدن هم ممنوع اعلام شد.

حاکم گفت : ای وزیر این همه فشار آنان را به شورش وا خواهد داشت . مگر قرار نبود انقلاب مخملی کنیم؟! وزیر گفت: نگران نباشید جناب حاکم . به بند آروغ زدن دقت نفرمودید...؟ همان سوپاپ اطمینانی است که انرژی اعتراضشان را خالی کنند و چنین شد که وزیر گفت.

مردم لب به اعتراض گشودند که این ظلمی آشکار است. این طبیعی است که حاکم بخواهد مردم را به دین خودش در آورد و یا سواد خواندن آنان را بگیرد. همچنین افزایش مالیات همیشه مطلوب حاکمان بوده و مالکیت در شب زفاف هم رسمی قدیمی است و نيز بی ارزش بودن جان و شخصيت ما در مقابل جان چهارپايان كشور همسایه هم از وطن پرستی حاکم است؛ اما دیگر منع آروغ زددن خیلی زور است.  تازه مگر حاکم می تواند در تمام خانه و اتاق های شهر هرت نگهبان بگمارد.

آنان که باسواد تر بودند، داد سخن دادند که خالی نمودن باد معده برای سلامت مفید است و هیچ قبحی در آن نیست و اینان متحجرانی بیش نیستند که سرشان را در حلق خلایق فرو می کنند. با کلی کیف به خاطر این تفسیر علمی و کلمه متحجر سر تکان می دادند و خودشان را روشنفکر می نامیدند و گفتند: تازه مگر خود حاکم آروغ نمی زند؟!

 درباره اين دستور هردمبيل لطيفه های بسیاری ساختند؛مثلا لطيفه هايي مانند اين ها را ساخته و به صورت پيامك براي يكديگر مي فرستادند و كلي مي خنديدند:

-  هردمبيل از فرط آروغ نزدن، ترکیده است !

- حاكم برای کنترل بر معده اش چوب پنبه به حلقش فرو کرده است!

 - جاسوسان هردمبيل مثل سگ بو کشان دماغشان را به دهان مردم می چسبانند!  نگهبانان حکومت در سراسر سرزمین پخش شدند تا اجرای قوانین را تضمین کنند. هر از چند گاهی بی خبر به خانه ها و اتاق هاي خواب مردم یورش می بردند و افراد آروغ زن را دستگیر می کردند و به منکرات می بردند.


اما مردم همچنان به آروغ زدن در خفا و پنهاني ادامه می دادند و این صداهای بویناک معده شان را اعتراضی عظیم به حکومت می دانستند. مردم به صحراها می رفتند و آروغ مي زدند. در کوچه های شهر نگاهی به این ور و آن ور می انداختند و آروغي می زدند. حتی مهمانی های زیر زمینی می گرفتند، لوبیا می خوردند و گروپ آروغ راه می انداختند.

بعد از مدتی دیگر کسی آن ماجرای منع سواد و دین اجباری و کاپیتولاسیون و عروس دزدی و مالیات را به خاطر نیاورد و همگان سعی کردند از این آخرین حق بدیهی خوشان دفاع کنند. در همین احوال حاکم و وزیرش در قصر قهقهه سر می دادند که چه زیرکانه مردمان را در بخارات معدی خودشان غرق کرده و همگان را آروغ زن کرده است !!!


08 Mojasame[WwW.KamYab.IR] ساخت شگفت انگیز ترین مجسمه های شنی دنیا

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : دو شنبه 8 مهر 1392 | 6:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |